افسردگی به حالت خلقی گفته میشود که در آن شخص احساس ناراحتی و بیعلاقهگی ممتد و همیشگی داشته باشد.افسردگی با احساس فقدان، خشم و غم و اندوه همراه است که باعث مختل شدن فعالیتهای روزمره ی فرد می شود.البته ناراحتی و بیعلاقهگی به صورت کلی یکی از احساسات عادی و طبیعی در همه ما انسان ها است. این احساسات میتواند به دلایل مختلفی برانگیخته شود. اما اگر این برانگیختگی تبدیل به عادت همیشگی و حس غالب در شخص شود، به آن افسردگی گفته میشود.
بسیاری از مبتلایان به افسردگی با تغییرات الگوی خواب مواجه میشوند. تغییر الگوی خواب گاهی به شکل بی خوابی و گاهی به شکل خواب زیاد و بیشتر از حد معمول بروز میکند. صبح خیلی زود بیدار شدن از جمله علائم شایع در افسردگی های حاد است.
گاهی اوقات افراد مبتلا به افسردگی به کمخوری یا پرخوری روی میآورند. این تغییر اشتها میتواند منجر به کاهش وزن یا افزایش وزن شدید در افراد شود.
افراد مبتلا به افسردگی نمی توانند تمرکزکنند. گاهی این افراد در روزنامه خواندن یا دنبال کردن ماجراهای سریال های تلویزیونی نیز دچار مشکل میشوند و تصمیم گیری، حتی تصمیمات پیش پاافتاده، برایشان دشوار میشود.
مبتلایان به افسردگی معمولا احساس خستگی شدید میکنند، در فکر کردن کُند میشوند و قادر به انجام فعالیتهای عادی روزمره نیستند.
این افراد علاقهی خود را به انجام فعالیتهای عادی روزمره از دست می دهند و یا ظرفیت تجربهی خوشی و لذت را. این افراد حتی احتمال دارد به بی اشتهایی یا عدم تمایلات جنسی دچار شوند.
یکی از علائم افسردگی، کمبود اعتماد به نفس است. مبتلایان به افسردگی مدام در فکر کاستی ها و ناکامیهایشان هستند و احساس گناه و درماندگی شدید میکنند. افکاری مانند من یه بازندهام یا دنیا جای خیلی ترسناکیه.بر ذهن این افراد چیره میشود.
افسردگی موجب میشود فرد احساس کند دیگر هیچ اتفاق خوشایندی در راه نیست. معمولا به دنبال این منفی نگری، افکار خودکشی گرایانه بروز میکنند که باید بسیار جدی گرفته شوند.
برخی مبتلایان به افسردگی به لحاظ قوای جسمی تحلیل میروند یا دچار بی قراری حرکتی میشوند، مثلا ممکن است صبح خیلی زود بیدار شوند و ساعتها در اتاق قدم بزنند.
عدهای از مبتلایان به افسردگی به جای اینکه از احساسات اندوه بار خود حرف بزنند، مدام از سردرد یا مشکلات معده شکایت میکنند.
تجربهی ضربهی روحی در سنین پایین میتواند منجر به تغییرات درازمدت در نوع واکنش مغز نسبت به ترس و استرس شود. به دلیل این تغییرات مغزی، احتمال بروز افسردگی در افرادی که سابقهی ترومای دوران کودکی دارند، بیشتر است.
اختلالات خلقی و افکار خودکشی گرایانه ممکن است زمینهی ژنتیکی داشته باشند، اما ژنتیک فقط یکی از عوامل افزایش دهندهی خطر ابتلا به افسردگی است.
وضعیت تأهل، موقعیت مالی و مکان زندگی از جمله عوامل تأثیرگذار در بروز افسردگی هستند. اما این فرضیه نیز همواره مطرح است که شاید بتوان برعکس، افسردگی را عامل بروز شرایط نامساعد زندگی دانست. مثلا شیوع افسردگی در افراد بیخانمان بیشتر است، اما در برخی موارد نیز احتمال میرود که خودِ افسردگی عامل آوارگی این افراد بوده باشد.
مطالعهی تصاویر مغزی حاکی از کاهش فعالیت لوب پیشانی مغز در مبتلایان به افسردگی است. همچنین گفته میشود الگوهای مغزی این افراد هنگام خواب متفاوت است. افسردگی در طرز پاسخگویی غدهی هیپوفیز و هیپوتالاموس نسبت به تحریکات هورمونی نیز تغییر ایجاد میکند.
در برخی از موارد اعتیاد افراد به مواد مخدر احتمال ابتلا به افسردگی را افزایش میدهد.
ورزش
استراتژی های خود مدیریتی
رویکردهای ذهن/جسم/روح: مدیتیشن، ایمان و دعا
درمانهای جایگزین: طب سوزنی، مراقبه و تغذیهدرمانی
دارودرمانی: داروهای ضدافسردگی، تثبیتکنندههای خلقی و داروهای آنتیسایکوتیک
روان درمانی: رفتار درمانی شناختی (CBT)، درمان خانواده محور و درمان بین فردی
درمان تحریک مغزی: درمان الکتروشوک (ECT) و تحریک مغناطیسی جمجمهای تکرارشونده (RTMS)
نور درمانی: در این روش، فرد با استفاده از یک جعبهی نور در معرض طیف کامل نور قرار میگیرد تا میزان ترشح هورمون ملاتونین تنظیم شود.
دیدگاه ها (0)